عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, :: 15:42 :: نويسنده : ستایش
میدونم برات عجیب این همه اسرار و خواهش این همه خاستنه دستام بدون حتی نوازش میدونم که خنده داره واسه تو تموم دردم میگذری از منو میری اما باز من بر میگردم میدونم برات عجیب من با اون همه غرورم پیش همه بدیات چه جوری بازم صبورم میدونم واست سوال که چرا پیشت حقیرم دور میشی منو نبینی باز سراغتو میگیرم میدونی چرا همیشه من بدهکار تو میشم وقتی نیستیم یه جوری با خیالت راضی میشم میدونی واسه چی از تو بد میبینمو میخندم تا نبینی گریه هامو هردو چشمامو میبندم چاره ای جز این ندارم آخه خون شدی تو رگهام میمیرم اگه نباشی بی تو من بدجوری تنهام میدونم یه روز میفهمی روزی که دنیارو گشتی من چه جوری تورو خاستم تو چه جور ازم گذشتی نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |