عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : ستایش
یادته می گفتی: گاه گاهی قفسی می سازم ، می فروشم به شما تا به آواز شقایق که در آن زندانی است دل تنهائیمان تازه شود ---دیگه حتی اون شقایق که اسیر قفسه---صاحب یک نفسه---نیست که تازگی بده ، این دل تنهائی من---پس کجاست اون قفس شقایقت ، منو با خودت ببر با قایقت! راستی می گفتی: کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود---آره کاشکی دلشون شیدا بود---من به دنبال یه چیز بهترینم سهراب ! تو خودت گفتی بهم : بهترین چیز رسیدن به نگاهیست که از حادثه عشق تر است! نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|