عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 21:19 :: نويسنده : ستایش
سلام
خدایا خیلی حرف دارم باهات..... ازت دلگیرم....چرااینطوری کردی؟چیومی خواستی بهم ثابت کنی/؟؟؟؟ اینکه منم بایدطعم بدبیاریوبچشم؟؟قرارمون این نبود...بود؟/؟؟ چرا؟؟چرا گذاشتی دوستش داشته باشم؟؟؟تو میدونستی اینطوری میشه مگه نه؟؟ میدونستی و بازگذاشتی اینطوری بشه....خدایادلم شکسته....تواین شرایط تنهام... حتی با مادرمم نمیتونم حرف بزنم...بگم چی؟؟؟؟خدایا الان فقط تورودارم کم التماس کردم پشیمونم نکن...کم ازت خواستم کمکم کن راه درستوبرم؟؟؟ خودت مهرشوبه دلم انداختی حالا میبینی؟؟؟؟اشکال نداره....ولی الان خیلی بهت احتیاج دارم کمکم کن...دوستت دارم نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |