عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 22:37 :: نويسنده : ستایش
![]()
سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 22:33 :: نويسنده : ستایش
یادته یه روزی بهم گفتی:هر وقت خواستی گریه کنی برو زیرِ بارون که نکنه نامردی اشک هاتو ببینه و بهت بخنده گفتم: اگه بارون نیومد چی؟؟؟ گفتی: اگه چشم های قشنگ تو بباره آسمون گریه ش میگیره گفتم: یه خواهش دارم؛ وقتی آسمونِ چشام خواست بباره تنهام نزار گفتی: باشه… حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمی باره و تو هم اون دور دورا ایستادی و داری بهم می خندی!!!
سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 22:30 :: نويسنده : ستایش
در تمام روزهای عاشقی که گذشت ، حتی یک لحظه از آن روزها نیز از یادم نرفت با اینکه قلبم بارها شکست اما دلم باز هم به پای تو نشست به هیچکسی دل نبست ... با خودش عهد بست ، که این عشق اول و آخر است ، همین و بس! سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 22:16 :: نويسنده : ستایش
میگن لبخند ربطی به مرگ نداره
ولی توبخند
تامن برات بمیرم! سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 22:10 :: نويسنده : ستایش
دل من توشهر سنگی دنبال یه هم صدابود بین این همه غریبه چشمای تو آشنا بود تابفهمم که کی هستی توشدی بودونبودم قلب من موندونگاهت دیگه عاشق شده بودم حالا تا دلم میگیره
باصدات آروم میگیرم بخدا قسم که اینجا من بدون تومیمیرم!! سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:, :: 21:59 :: نويسنده : ستایش
![]() گــاهــی وقــتــهــا مــجــبــوری اَحــمـق بــاشـی ! رویِ کــاغـَـذ مــیــنــویــســم دَســتــهــایِ تـــُـو . . . و رویِ آن دســت مــیــکــشــم . . . !!! یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 1:48 :: نويسنده : ستایش
شاید همه حرفام مسخره باشن ولی بخدا خیلی دوسش دارم قلبش میمونه یه تکه سنگ سفت که اصلا به رحم نمیاد بااین نوشته ها خیلی آروم میشم الان تموم صفحه کلید از اشکام خیس شد ه.......فقط یه خواهش از همتون دارم هیچوقت هیچوقشاید همه حرفام مسخره باشن ولی بخدا خیلی دوسش دارم قلبش میمونه یه تکه سنگ سفت که اصلا به رحم نمیاد بااین نوشته ها خیلی آروم میشم الان تموم صفحه کلید از اشکام خیس شد ه.......فقط یه خواهش از همتون دارم هیچوقت هیچوقت شماره عشقتونو به دوستتون ندین بخدا نمیشه به هیچکی اعتماد کرد اخه کی فکر میکرد دوستی که جونشو قسم میخوردم باهام اینجور کنه............................................ت شماره عشقتونو به دوستتون ندین بخدا نمیشه به هیچکی اعتماد کرد اخه کی فکر میکرد دوستی که جونشو قسم میخوردم باهام اینجور کنه............................................ یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : ستایش
کجا بــودي وقتي برات شکستـم يخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم کجــا بـودي وقتــي غريبــي و درد داشت مـن تنها رو ديوونه ميـــکـرد کجــا بودي وقتي کنـار عکســـات شبا نشستم به هواي چشمـــات کجا بــودي ببيني مــن ميســـوزم عيــن چشــات سيـاهه رنـگ روزم ســـرزنشــــاي مردمـــو شنيـــدم هــر چــي که باورت نميشه ديـدم کنـــايه هــاشونــو به جون خريدم نبــود ستــاره ام شبـا گريه چيـدم کجا بودي وقتي اشکــام ميريخت خون جاي گريه از چشام ميـريخت کجـــا بودي وقتـــي آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد کجـــا بودي وقتي که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم خنده واسه هميشه از لبـام رفت رسيدن از مرمر رويــاهـــــام رفت یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 1:6 :: نويسنده : ستایش
یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 1:4 :: نويسنده : ستایش
پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 17:9 :: نويسنده : ستایش
درد میکــند بـــغـضم
وقــتی اشــک هم آرامـش نمیکــند...! ![]() موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |