عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : ستایش
ببخشم کسانی را که هر چه خواستند با من با دلم با احساسم کردند ومرا در دوردست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم... پروردگارا به من بیاموز در این فر صت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 16:36 :: نويسنده : ستایش
انگار یه قانونه!
اینقدر بدت میاد که می خوای نباشه...
اما
وقتی می بخشی...
تازه شروع می شه،
دونه دونه خاطره هایی یادت میاد که هیچ وقت فکر نمی کردی یه روزی بخوای بدون بودنش، مرورشون کنی.
انگاری اصلا هیچ نه راحتی پیش نیومده، تازه ، خودتو واسه اتفاقات پیش اومده مقصر هم می دونی...
فکر می کنی شاید اگه تو کوتاه میومدی، حالا،اونم بود!
اینجاست که می فهمی این بخشیدنه گرون بوده.
دلت تنگش شده.
راه نفست تنگ میشه وقتی فکر می کنی به نبودنش!
هیچ دستی اون گرمیو نداره...
هیچ نگاهی اون آرامشو واست نمیاره...
هیچ کسی نمی تونه جایی رو که همیشه واسش خالیه رو برات پر کنه...
هیچ صدایی نمی تونه به اون زیبایی با نوازش کلمات، مسحورت کنه!!!
اینجاست که ترجیح میدی ناراحتی و تنفر، حداقل چیزی که واست داشت،
آرامش خیالی بعد از طوفان بود!!! جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 16:25 :: نويسنده : ستایش
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره آخره خطه زندگی این نفسهای آخره وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر میشم وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم این آخره راهه دیگه باید که تنها بمیرم تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم باید برم٬باید برم٬باید که بی تو بپرم آخ که چه سنگین میزنه این نفسهای آخرم سکوت من نشونه رضایتم نیست میدونی گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی بگو آخه جرمم چیه که باید این جور بسوزم؟ هیچی نگم داد نزنم٬لبامو رو هم بدوزم در به دره غزل فروش منم که گیتار میزنم با هر نگاه به عکست انگار٬من خودمو دار میزنم نفرین به عشق ٫به عاشقی ٬نفرین به بخت و سرنوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من٬نفرین به تو٬نفرین به عشق من و تو به ساده بودن منو به اون دل سیاه تو پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 13:36 :: نويسنده : ستایش
تو چه دانی که من عمری در رهت چه ها کشیدم
خلوت شبانه من تا همیشه با تو روشن
از غم نبودن تو گریه کردم تو ندیدی
حق هق تلخ صدامو تو نبودی نشنیدی
ای تو جانی توی رگهام صدای پای نفسهام
ای که بوی تو رو داره لحظه های خواب و رویام
هنوزم خیس می شه چشمام وقتی یاد تو میفتم
هنوزم میای به خوابم تو شبهای پرستاره
چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 23:23 :: نويسنده : ستایش
همیشه مهم تو بودی ...... اگه غروری بود برای تو بود ..... اگه احساسی بود باز هم برای تو بود و من قانع به یه نگاه تو بودم ........ نگاهی که همیشه یه چیزی شبیه غم غریب یه غروب پاییزی توش بود .. یه حس که بهم میگفت باهات نمی مونه ..................... و حالا نمی دونم حرفات رو باور کنم یا کارات رو ........ دل به کلمات عاشقانت بسپرم یا از کارای نامهربونت دلگیر بشم . می بینی هنوز هم تو برنده این بازی هستی و هنوز دل دیوونه ام نمی خواد مرگ عاطفه ها رو باور کنه. با بودن من غم تو دلت جون می گیره می میرم كه تا ابد قلب تو آروم بگیره اگه با موندن من باغ تو ویرونه می شه میرم اما می دونم دل بی تو دیوونه می شه فكر نكن كه بی كسم خدا به دادم می رسه كوه به كوه نمی رسه آدم به آدم می رسه مرهمی از شب چشمات واسه دردم نداری خورشیدی اما خبر از تنه سردم نداری..... چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 23:11 :: نويسنده : ستایش
اگرنمی توانی اقیانوس باشی، دریا باش، اگر نه رودخانه باش واگر نمی نتوانی رودخانه باشی نهریكوچك باش، اما هیچ گاه مرداب نباش.نهری باش جاری، زلال و مهربان و با جوشش زیبایت زندگی را به همه هدیه كن چون وقتی حركت میكنی هم زنده ای و هم به دیگران زندگی می دهی ، سبزه های كنار نهر را دیده ای چه زیبا چشم رانوازش می دهند و ماورای پروانه های لطیف و زیبا هستند، این ها به خاطر سخاوت و مهربانی نهر كوچك اما جاری است، پس تو هم با الهام از این رود كوچك جاری شو و بدان خدا در همه حال با توست. چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 22:59 :: نويسنده : ستایش
مگه مال من نبودی مگه عاشقت نبودم مگه تو هرچی که گفتی من موافقت نبودم مگه تو هر کاری خواستی من بخاطرت نکردم حالا چی شده میگی برم دیگه برنگردم من کجای زندگیتم توکه تو قلب منی نذار دستاتو بگیرم تو هنوز عشق منی بذار شک کنم بتونی که ازم دل بکنی یه خبر بده بدونم که هنوز فکر منی چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : ستایش
دیگه تموم شد فرصتم
خاطره هام پیشت باشه
تموم خاطرات خوش
خدانگهدارت باشه چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 11:2 :: نويسنده : ستایش
بخاطر تمام زحماتی که میکشی تا زندگیمون سر پا بمونه و به رشد و حرکت خودش ادامه بده ازت تشکّـر میکنم و میستایمت عزیزم... آرزو دارم که پیوسته خنده بر لب و شادی در دل داشته باشی میبوسمت موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |