عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:17 :: نويسنده : ستایش
میدونم از غصه پری، مثل دل من، شاپرک هزار تا فرق با هم داریم ولی تو غصه مشترک میدونم از عشق گلت دلت شکسته عزیزم دل منم از غم یه نامهربون خورده ترک من جای تو هر چی گله می بوسم و بو میکنم تو هم به جای من برو تو خونه شون بکش سرک بیا با هم دعا کنیم، تو واسه گل، من واسه اون که هر جا هستن خوش باشن، من به درک، تو به درک شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : ستایش
حالمان بد نیست غم کم می خوریم کم که نه! هر روز کم کم می خوریم آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند
خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!
خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمیش پشتم شکست سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم بعد ازاین با بی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟ قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن! من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غم خوار باش من نمی گویم،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:12 :: نويسنده : ستایش
با حس عجیبی ، با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق و عادت ، بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه ، بدون کنایه دلم تنگته
پر از فکر رنگی ، یه جور قشنگی دلم تنگته
تو جایی که هیشکی ، واسه هیشکی نیستو ، همه دل پریشن!
منه دل شکسته ، با این فکر خسته دلم تنگته
با چشمای نمناک ، تر و ابری و پاک دلم تنگته
ببین که چه ساده ، بدون اراده دلم تنگته!
مثله این ترانه ، چقدر عاشقانه دلم تنگته دلم تنگته ..... شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:5 :: نويسنده : ستایش
دختر آفتاب فقط برای تنها ترین ها
بعد پرپر شدنت گل من چه کنم
من به داغ تو جوان مرده زدنیا چه کنم بهر هر درد دوائیست به جز داغ تو عشقم ای کاش آن شب بهاری هیچ وقت از راه نمی رسید تا تو را چون برگی خزان دیده از من بگیرد ای کاش دوباره گرمای وجودت ر ا احساس کنم و تو آغوش مهربانت را به من هدیه کنی تا من در کنار تو غصه ها و رنج ها را چون کودکی به دست فراموشی بسپارم .......... ای کاش هیچ وقت از کنارم نمی رفتی چگونه باور کنم رفتنت را چگونه به سنگ قبرت نگاه کنم که اسم قشنگت روی آن حک شده ................................ چگونه آرام بگیرم وقتی می دانم چقدر مهربان بودی منتظرتم بیای دستام بگیری منم ببری جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:32 :: نويسنده : ستایش
..قلب عاشق..من عاشق..
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:27 :: نويسنده : ستایش
نــشنو از نـِی، نی حصیری بی نواست بشنو از دل، دل حـریمی کـبـریــاســـت نــِــی بســوزد خــاک ُ خـاکـــستر شـود دل بــســــــــوزد خـانـهء دلـبـــر شــود جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:19 :: نويسنده : ستایش
با تو بودن لیاقت می خواد
به هدفت موفق بــودی! اگــر روزی تهــديدت
كـردنـد ، بــدان دربرابــرت نــاتـوانند! اگــر
روزی خيــانت ديــدی ، بدان قيـمتت بــالاست!
اگـر روزی تـركــت كــردند ، بــدان با توبودن لياقت می خواهد!! جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:18 :: نويسنده : ستایش
یاااااادددديادم باشه که يادت باشه که يادم بياری که يادت بدم که ياد بگيری که هميشـه بـه يــادتم و يـادت هيـچ وقت از يـادم نمی ره اينـو يــادت نـره! جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:17 :: نويسنده : ستایش
نفس ...................
سـرمایه عمـر آدمی یک نفس است ، و آن یک
نفس برای یک همنفس است، گر نفسی با نفست
هم نفس است، آن یک نفس برای یک عمر بس است! جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:14 :: نويسنده : ستایش
زندگی بدون پاک کن!زنــدگی هنـر نقــاشی کردن بدون پـاک کن
جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : ستایش
آخه خدا هرگز اونا رو فراموش نمی کنه،ولی تـو شایـد فراموش کنی چیزی که امروز داری،دیروز آرزوت بوده!
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |