عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 22:23 :: نويسنده : ستایش
کاش میشد بوسه ها را قاب کرد مثل نامه سوی هم پرتاب کرد کاش میشد عشق را تقسیم کرد مثل یک شاخه ی گل تقدیم کرد شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 17:39 :: نويسنده : ستایش
در اوج دلتنگی و دلشکستگی.در نهایت بی کسی و بغض.زم انی که همه فراموشت کرده اند و محبت و دوستی را از تو دریغ می کنند.ان زمان که دستی نمی بینی تا به یاریت بشتابد و شانه های خسته و غمگینت را پناهی باشد... بدان که همیشه گوش شنوایی منتظر شنیدن غصه های توست ارام غصه هایت را بگو..........بغض های کهنه و شکسته ات را در برابرم بشکن و از جاری شدن اشک های بی بهانه ات شرم نکن شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 17:8 :: نويسنده : ستایش
خانه من اواره ام از دست عشق سر گذشت بي چاره ام از دست عشق
حتي اگه تو دلت نخواد اسم تو:تو قلب من است
به نام انکه.......تنها اسم عاشق
اگر گل زيباست تو از گل زيبا تري
اگر زندگي روياست تو از رويا شيرين تري
کاش بدو ني چشمانت رو به ??? دنيا نمي دم
يک موج گونه تو را به??? موج دريا نمي دم
پيش خود خيال کردم که تو دستام و مي گيري مي شي غمخوار دل من از جواني تا به پيري
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 17:7 :: نويسنده : ستایش
شکست عهد من و گفت هر چه بود گذشت به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت تو رفتی و هر چه بود گذشت شبی به عمرم ا گر خوش گذشت آن شب بود که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت چه خاطرات خوشی بر دلم به جای گذاشت شبی که با تو مرا در کنار گذشت گشود بس گره آن شب زکار بسته ما صبا چو از بر آن زلف مشک سود گذشت مراست عکس تو یاد آور سفر آری چنان توانم ازین طرفه یاد بود گذشت غمین مباش و میاندیش زین سفر اگرچه بر دل نازک غمی است، گذشت...... شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 16:59 :: نويسنده : ستایش
کاش یک لحظه به جایم بودی تا بدانی که چه دردی دارد :وقتی اندازه سنگینی یک کوه، دلت غمگین است و به اندازه تنهایی یک چاه، تو هم تنهائی و به اندازه آوارگی باد، تو هم آواره کاش یک لحظه به جایم بودی تا بفهمی که چه دردی دارد :باغبانی که تبر می سازد و درختی که به اندیشه هیزم شدن از سبز شدن دل کنده و اجاقی که از آتش خالیست کاش یک لحظه به جایم بودی تا بدانی که چه دردی دارد :وقتی از عشق نداری سهمی و در آنجا که دلی هست وسیع نیست یک ذره برایت جایی شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 16:5 :: نويسنده : ستایش
دعا کردم که تنها مال من شی
تو تعبیر قشنگ فال من شی
دعا کردم،بدونی چشم براتم
هنوز دل بسته ی بغض صداتم
اگه دستات هنوزم مال اونه
چشات دنبال از ما بهترونه
بذار با یاد تو دل خوش بمونم فقط دلتنگیات با من میمونه شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 15:37 :: نويسنده : ستایش
اگه بدونی الان هرچی آرزو کنی بالاخره خدا یه روزی بر آوردش می کنه چه آرزویی میکنی؟ شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 15:21 :: نويسنده : ستایش
گاهی آنقدر دنبال آرزوهایتان میدوید که یادتان میرود، زندگی مثل یک دیکته پرغلط است مینویسی و پاک میکنی. غافل از اینکه یک روز اعلام میکنند: وقت تمام شد! ورقهها بالا...... یا که نه آرزوهای بزرگی میکنید و یادتان میرود آرزوهای بزرگ آنقدر باید مقاوم باشند تا تیشه سخت روز گار آنها را از پای در نیاورد! ارد بزرگ در این رابطه میگوید:به آرزوهایی خویش ایمان بیاورید و آنگونه نسبت به آنها باندیشید که گویی بزودی رخ می دهند . شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:21 :: نويسنده : ستایش
عشق بيداد من باختن يعني لحظه عشق جان سرزمين يعني يعني زندگي پاک من عشق ليلي و قمار مجنون در عشق يعني تنهای... شدن ساختن عشق دل يعني كلبه وامق و يعني عذرا عشق شدن من عشق فرداي يعني كودك مسجد يعني الاقصي عشق من
شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, :: 1:19 :: نويسنده : ستایش
کف پایم زخمی است ودلم زخمی تر لحظه ای صبر نما تادلم را که به پایت افتاد از زمین بردارم
سهم من از این عشق - چه تفاوت دارد - سهم این عشق کجاست؟
تو که ما را به تمنای وصال آزردی
از چه آخر به دل ما غم هجران دادی؟
در دلت چیست؟ بگوعشق ما یا غم او درد ما یا تب او
تو ندانی که چه دردیست غم دل به زبان آوردن. ما که دیگر رفتیم؛
ولی از عشق سخن با دل دیوانه نگو،که دلت از سنگ است و دل دیوانه از شیشه
او که عاشق بشود، نکند فهم که سنگ از شیشه چه بدش می آید.
عاقبت سنگ زد و شیشه شکست. کودکی این را گفت؛ و دل من بشکست.
با خدا من گفتم درد دل از غم تو و خدا گفت به من بنده کوچک من دل او از سنگ است.
پس تو بیهوده نکوش
!!!...دل او از سنگ است
!!!...دل او از سنگ است
!!!...دل او از سنگ است
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |