عاشقانه دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره |
|||
یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 16:26 :: نويسنده : ستایش
تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه
دیگه دلم گرفته از ادمايي که ميگن دوستت دارم اما معنيشو نميدونن،از ادمايي که ميخوان مال ه اونا باشي اما خودشون ماله تو نيستن،از اونايي که زير بارون برات ميميرن و وقتي آفتاب
ميشه همه چيز يادشون ميره از بچگی عشق رو واسم اینجوری معنی کردن :
عشق لالایی بارون تو شباست / نم نم بارون پشت شیشه هاست / لحظه ی شبنم و برگ گل یاس / لحظه ی رهایی پرنده هاست / لحظه ی عزیز با تو بودنه / یعنی همه دارو ندار من بسته به تو سکوتم: صدای تو / هوایم :حر نفسات/ دلتنگیم:برای تو/ تنهای یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : ستایش
خدايا ... به من توفيق بده تا کسي را نيازارم ، دلي را نشکنم ، و درکي عطا کن تا آنچه خوب است از سخنان عزيزانم بشنوم و بر بدي هاي آنان ناشنوا و نابينا شوم ... معبود مهربان من ! به من توفيق اين رابده تا کلامي ولو اندک و ناچيز به قصد رنجش از زبانم بيرون نرود و توفيق ده تا عزيزانم نيز هم با من همينگونه باشند ... توفيقم ده تا قد ر لحظاتم را بدانم ... توفيقم ده تا دوست بدارم، دوستانم را بدون آنکه آن ها بدانند ... عشق بي هوس و بي توقع ٬ زبان بي ادعا ، دل رئوف و چشم زيبا بين و دستان کمک رسان بي منت به من عطا کن...و توفيق ده تا کلامم را هميشه به زيبايي و نيکي بشنوند و نه به تعبير غير اين ... معبودم ، تو خود از دلم آگاهي و مي داني که عشقي که در سينه دارم بسي گرانبهاست و عزيز... پس هميشه قلبم را به گونه اي گردان که ذره اي از قربش نزدم کم نشود و اين عشق هميشه عزيز باشد ... و اين را اگر او نداند تو کاري کن تا به غير اين نيز فکر نکند... تو خود عشقي پس عشق بسي عظيم است و گرانبها ... به من توفيقي عطا کن تا حرمت عشق را هميشه نگه دارم ... و در اين رابطه اندک خللي در افکار ايجاد نشود... عزيزا ... عشقم در سينه ام لانه گزيده ... دوستش دارم ... او را از اين خانه نران ، که او را تو خود به من هديه دادي و نه از زمين به من رسيده است ... و نه از سر اتفاق بوده است ... تو خواستي و او را به من هديه دادي... پس رسم پس گرفتن هديه وجود ندارد... پرورد گارا ... تو آرامش و يقين را بر قلبش جاري کن که در اين خانه اي که سندش به نامش خورده به خوشي زندگي کند و از سر ميل، و بداند که تا ابد هيچ کس نمي تواند به اين حريم تعرض کند ... خدايا ! عشق بي منت و بي توقع به من عطا کن چون تو خود ميداني که او عزيز ترين عشق نزد من است... مهربان من ، شک نکن که دوستت دارم و بدان که ازدر گاه عشق حقيقي خواهانم ،تا هيچ گاه اين جمله را از قلبت پاک نکند... یک شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:53 :: نويسنده : ستایش
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن
ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد
کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت می شد
کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم
و دردهایم را به گوش تو می رساندم
بدون تو عاشقی برایم عذاب است
میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم
کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم
میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود
میدانم که نمیدانی بدون تو دیگر بهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جز انتظار آمدنت انتظار...
شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:26 :: نويسنده : ستایش
بغل کردن حس خوبی به آدم میده!چون در سمت راست بدن قلب وجود نداره و اونجا خالیه ولی وقتی کسی رو که دوست داری بغلش میکنی قلبش اون جای خالی رو پر میکنه و انگار که تو صاحب دو تا قلب شدی شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:9 :: نويسنده : ستایش
گاهـــــی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهـــــی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... گاهـــــی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... گاهـــــی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری، انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که... گاهـــــی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی... گاهـــــی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود... گاهـــــی دلگیری...شاید از خودت...شاید .... شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : ستایش
خـــבایـــا شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:5 :: نويسنده : ستایش
سکوت و صبوری ام را به حساب ضعف و بی کسی ام نگذار
دلم به چیزهایی پای بند است که تو یادت نمی آید...! شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:4 :: نويسنده : ستایش
نـــداشـتنتـــــــــــــ
نـــخواستنتـــــــــــ نــــبودنـتـــــــــــــــ همــــــه قــبـــــــول!! فــقــطـ لحظــه هـایی کــه هسـتی نـــگــــــاهــــــم کــــن... همیـــــــن!! شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 23:0 :: نويسنده : ستایش
بعضی وقت ها چیزی مینویسی جز آن یک نفر...! شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, :: 22:58 :: نويسنده : ستایش
بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه ... محکم بغلت کنه ... بذاره اشک بریزی تا آروم شی ... بعد آروم تو گوشت بگه . .
دیوونه من که باهاتم موضوعات آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |