عاشقانه
دوستان عزیز اگر وقت کردید رویه تبلیغات کلیک کنید بزارید کامل باز شه بعد ببندید ممنون از همگیتون نظر یادتون نره
 
 
پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 22:30 ::  نويسنده : ستایش

رفتی حالا به کی بگم خیلی دلم تنگه برات؟

 

میخوام یه بار ببینمت سر بزارم رو شونه هات

دوست داشتم با گلای سرخ میومدم به دیدنت

نه اینکه با رخت سیاه و چشم سرخ ببینمت

گل ها رو پرپر میکنم سر مزارت

تا ابد بارونیه چشمای یارت

رفتی افسوس عزیزم تو در دل خاک

از تو یادگاریه چشمای نمناک

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 22:29 ::  نويسنده : ستایش

عزیز من گریه نکن رسم زمونه همینه

 

قسم به این بغض صدات عشقت تو قلبم میمونه

دل کندن از نگاه تو سخته عزیزم بخدا

گریه نکن بزار برو طاقت ندارم بخدا

اسممو هی صدا نکن باید برم مهربونم

تقصیر من نیست بخدا ، نشد که پیشت بمونم

وقتی میگی نرو بمون آه از دلم کنده میشه

وقتی نمیشه بمونم غم تو دلم زنده میشه

تقصیر من نیست بخدا،خدا نخواست باهم باشیم

خدا نخواست کنار هم همیشه مال هم باشیم

اشکاتو پاک کن گل من ،دارم میرم یواش یواش

خداحافظ عزیز من ،دیگه به فکر من نباش . . .

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 22:27 ::  نويسنده : ستایش

خدایاعشق من رفته ،دلم از غم شده داغون

دلم تنگه واسش اما ،نموندش پای قولامون

خدایا من تو این دنیا چرا خیری نمیبینم؟

نخواستی پیشمن باشه،دیگه اونو نمیبینم

خدایا دردمو میگم که بین خودمون باشه

دلم تنگه واسش اما به عشقمون نگفت باشه

خدا طاقت ندارم من،بهم میگه تحمل کن

بغضم ترکید جلوش اما بازم میگه تحمل کن

خداحافظ گل نازم با اشکام پای تو موندم

خداحافظ،واسم سخته،دیگه پیشت نمیمونم...

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 21:41 ::  نويسنده : ستایش

اون كسي كه تمومه ... زندگيم بود و ميگفت
من براش اول و آخرينم نميدونستم كه يه روزي اين روزا رو مي بينم
اون كه ميگفت محاله ... دست پنهون تقدير
مارو از هم بگيره بتونه بياد و با اون فاصله ها بينمون بمونه
پس چرا اون همه عاطفه تو دلش مرد
وقتي مي رفت همه جونمو با خودش برد
اون بلايي كه قلبش سر عشقم آورد
منو ويرون كرد و لبخندو روي لبهام پژمرد
كاش ميگفتي از اول كاش ميگفتي نميخواي
تا منم دل نبندم تو رويام
ديدي تقدير آخر تونست عشقو يگيره از ما
آخرش جز گلايه تو دلامون نمونده
اما بي فايده است غصه خوردن
همه ي آرزوهاي ما خيلي ساده مردن .....

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 17:8 ::  نويسنده : ستایش

کاش درکم می کردی کاش عشقمو باور داشتی یا حداقل انقدر دلمو نمی شکوندی

                

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 16:56 ::  نويسنده : ستایش

هرجا بودی یادت نره یه عاشقی به یادته
دو چشم منتظر به در همیشه چشم به راهته
هرجا بودی یادت نره یه بیت جا مونده داری
یه هنجره پر از غزل تو غیبتت تو ساکته
تو ای عزیز هرجا بودی طنین این صدا بودی
برای زنده بودنم نفس بودی هوا بودی
قدم قدم تو جاده ها دلیل رفتنم شدی
تو خود تنم شدی حتی اگه جدا بودی
هرجا بودی یادت نره یه عاشقی به یادته
دو چشم منتظر به در همیشه چشم به راهته
فقط خیال ناز توست که این سکوت رو میشکنه
دست نجیب تو فقط تار دلم رو میزنه
هرجا بودی یادت نره دلم اسیر خواستنه
وقتی نباشی کاره من روز و شب رو شمردنه

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 16:30 ::  نويسنده : ستایش

تا زمانی که عمق انسانها را درک نکردی دوستشان نداشته باش.

چون اینجوری خنجر به قلبشون می زنی ....

همه اینا رو به در میگم تا دیوار بشنوه، آره درست حدس زدی

با توام با تو که مرا در اوج بی کسی رها کردی ،

حالا مرا یاد کن که دیری است از خاطرت رفته ام،

مرا بسوی خود بخوان که دلتنگم، محتاج آرامشم و

در هیاهوی مردم گم گشته ام ، و اگر به سویم بازآیی

دوباره بال میگشایم. و تا ابدیت همراه تو پرواز را تجربه میکنم........

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 15:43 ::  نويسنده : ستایش

تنها تکان دست تو بس بود تا من بفهمم برنمی گردی

رفتی ولی هرگز نفهمیدی با این دل تنها چه ها کردی

دنیای تو خالی ز باورهاست من در خیالم با تو می رقصم

آبستنم از عشق پر شورت در باورم مانند یک مردی

شهر قشنگ آرزو اینجاست رفتی کجا دنبال رویایت

با هر کسی دور از نگاه من، گرم و ولی با قلب من سردی

پاتک زدم دیشب به قلب تو شهر شلوغی پر ز غوغا بود

در چشم تو معنا نمودم من تک واژه ی ناب جوانمردی

من گل نبودم؟خار هم هرگز،سرو صبورم با دلی پر خون

با قامتی که تاب می آورد زیر هجوم باد از زردی

در آرزوی دیدنت هر شب مجنون صحرای ورقهایم

ای نور چشمان همین لیلا ، می شد دوباره کاش برگردی

javahermarket



پنج شنبه 6 مهر 1391برچسب:, :: 15:34 ::  نويسنده : ستایش

تقدیم بــــــه کسی که آرزو بود اما...

 

خاطـــــــــــــــره شد....

 

 +احــــسآسم را کـــپی مــــیکنی؟...

عمـــرا اگــــر طعمــِ اصلش را بدهـــــــد 

javahermarket



چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : ستایش

پرده را برداریم:

بگذاریم که احساس، هوایی بخورد

بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند

بگذاریم غریزه پی بازی برود

کفش ها را بکند، وبه دنبال فصول از سر گل ها بپرد

بگذاریم که تنهایی آواز بخواند.

چیز بنویسد

به خیابان برود.

ساده باشیم،

ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت

javahermarket



چهار شنبه 5 مهر 1391برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : ستایش

دل خوشم با غزلی تازه، همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم. کافی ست!

 

 قانعم، بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست!

گله ای نیست، من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست

 

آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن!
من همین قدر که گرماست زمینم کافی ست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم کافی ست

javahermarket



درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاشقانه و آدرس setayesh67.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان