اون که دوسش داری،توآغوش غریبه ها چه میکنه          اون  که  دوسش د اری،در  حال  عاشق  شدنه

 اون که دوسش داری،نفس نفس میزنه آروم براش          اون که دوسش داری،یادش  رفته خاطره  هاش

اون که دوسش داری، عاشقی  واسش معنا نداشت           اون که دوسش داری،رفت و تورو تنها  گذاشت

اون که دوسش داری،گریه  چشم هاتو ندید و  رفت           اون که دوسش داری،هق هق شباتوندید و رفت

اون که دوسش داری،قلبش  واست دیگه جا نداشت           به هرجوابی نه نداد،رو تو یه خط  سیاه گذاشت

ای  دل  بیچاره  من،تا  به  کی به پای اون فدا شدن           ای  دل بیچاره من،تا  به کی  اسیر اشتباه شدن

ای دل بیچاره من،اون  دیگه رفت،مردش تو قلب تو           هرکی اومد  توی زندگیت،زودی  وابستش نشو

اونی که  دنیام  براش، مثل  بازی های کودکانه بود            دوست دارم،عاشقتم،همه اینا  براش بهانه بود

من که قلبمو آسون، بی بهو نه گذاشتم   کف  دستم            از تو تشکرمیکنم،بیا ببین چه بی صدا شکستم

من که از زندگی بریدم،رنج سخت سرنوشت  کشیدم            برو آزادی و خوش باش،من به  ته دنیا رسیدم

مینویسم بدون تو
بدون حضور تو
با دلی تنها
با هزار آه
با نگاهی بغض آلود به این فاصله
به این شب ها به این کاغذ های باطله
کاغذ هایی برای کشیدن لطافت نگات
برای بیان مخمل رنگ چشمات
بدون تو
این واژه دلتنگی چه معنای دلگیری دارد
چه وسعتی...چه رنگ شبگیری دارد
بدون تو
سوگی دارد فضای اتاقم
و از با تو بودن خیال میبافم
اشک تمدید می شود در نگاهم
بدون تو آه بدون تو...
حسرت چه جولانی میدهد برای لحظه دیدار
جسمم چگونه میجوشد  در این سوی دیوار
مثل یک بیمار
گذر کند این زمان طعنه تلخی است انگار
بدون تو  قصه نیست
حال امشب و هر شب من است
بدون تو
لحظه های با تو بدون مثل نام قشنگ تو
پرستو وار از خاطره آرامشم کوچ میکند
بدون تو آه که زمان با من انگار گل یا پوچ میکند
بدون تو حال من اما...
پشت یک واژه آه
من تا همیشه تنها

هـ ــمـ ـیــشــه نـــ ـه . .


ولـــ ـی گـــاهـ ــی . .


مـ ـیــان بــ ـودن و خــ ـواسـ ـتـن . .


فـ ـاصـلـ ـه مــ ـی اُفــتـ ـد . .


وقـ ـتــهــایــ ـی هـ ــســت کــ ـه . .


کــسـ ـی را بـ ــا تــمـ ــام وجـــ ـود میخواهـ ــی . .


ولـــ ـــی نــــبـــ ــــایــــد کــنــ ـارش بــ ــاشـ ــی . .

امشب برای همیشه پرونده عشقت  بسته شد

توقلبم

امشب از من یه قلب زخمی مونده به جا که کار دست

تو بود

امشب خورده تیکه های قلبمو کناره عکست میذارم

از امشب لب از لب بر نمیدارم میدونی چرا چون درخودم

میمیرم 

از امشب به بعدکار من فقط اشک ریخته تو خلوتم بدونه صدا

ازامشب خدابه منو قلبم رحم کنه که  چطوری با نبودنت کنار بیام

ازت دلخور شدم انگار دیگه انگار پیشم نیستی

من اونقدر باتو بد کردم که داری از پیشم میری

نمی دونم چرا امروز دیگه دستات تو دستام نیست

نمی دونم یهو چی شد نمی دونم چرا نیستی

میون بغض سنگینی چشام منتظرت مونده

چشام منتظرت خشک شد چشام دربه درت مونده

هواتو دارم و انگار هنوز توقلب تو هستم

نمی دونم، ولی بی تو یه سرگردون دیوونم

چقد خالیه جات پیشم چقد باتو خوبه حالم

چقد این زندگی سخته توی خاطرهات مردم

چقد خوبه پیشم باشی چقد خوبه بامن باشی

اگه من الان این همه تنهام

اگه الان تو تنهایی اسیرم

اگه  خنده از رو لبهام رفته

اگه  گم شدم تو شهر غم

اگه دارم میمرم تو تنهایی

اگه شب روزم سیاهه

اگه  تو این همه با من نامهربونی

جواب این همه اگه میدونی چیه ؟

من عاشق تو بودم تو عاشق اون!

نیستی یعنی از اول نبودی چقدر

دلم میخواست بودنت رو تو این

خونه احساس میکردم  اما تو

بی من خوش تری وجودم آزارت

میده انگارنبودم برات شادی میاره

اما من  بی تو تو این تنهایی تنهایه  

 تنهام تو کنار اونی منم تو رویاهام

  باتوهستم آخ که چه شیرینه

با تو اما تنها بودن خیلی بی رحمانه

تنهام گذاشتی تو=بانامهربونی هستی   

نیستی یعنی از اول نبودی چقدر

دلم میخواست بودنت رو تو این

خونه احساس میکردم  اما تو

بی من خوش تری وجودم آزارت

میده انگارنبودم برات شادی میاره

اما من  بی تو تو این تنهایی تنهایه  

 تنهام تو کنار اونی منم تو رویاهام

  باتوهستم آخ که چه شیرینه

با تو اما تنها بودن خیلی بی رحمانه

تنهام گذاشتی تو=بانامهربونی هستی   

برام حرف بزن نمیدونی از سکوت

بدم میاد؟؟؟؟نمیدونی عاشق اینم

که فقط توبرام حرف بزنی؟؟سکوت

سکوت کردنت داره خفم میکنه  

سکوت نکن دلم  خیلی براصدات

تنگ شده نمیخوای برام حرف بزنی؟؟

بهترين ترانه رو من از تو چشمای تو ميسازم...

تو قمار زندگيمون تو نبتاشی من ميبازم...

با تو من مالك دنيام...

بيخبال غربت غم ... بيخبال نور فردام

خداوندا!

تقدیرم را زیبا بنویس

کمکم کن آنچه را که تو زود می خواهی من دیر نخواهم

و

آنچه را که تو دیر می خواهی من زود نخواهم

کاش در دنیا سه چیز وجود نداشت:

غرور دروغ و عشق ...

چرا که انسان با غرور می تازد .

با دروغ می بازد.

و با عشق میمیرد.

پروردگارم ،مهربان من
از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!
در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است
و هر زمزمه ای بانگ عزایی
و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی ...
در هراس دم می زنم
در بی قراری زندگی می کنم
و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است
من در این بهشت ،
همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.
"تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی"
"کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم"
دردم ، درد "بی کسی" بود